معنی محافظ گل
حل جدول
خار
محافظ
گارد
نگهبان
محافظ برقی
فیوز
-----------
محافظ برق دستگاهی است که در مسیر ورودی برق قرار میگیرد و در صورتی که مقدار ولتاژ یا آمپر یا توان مصرفی به هر دلیلی (مانند: اشکال برق رسانی در اداره برق یا نیروگاه یا خطوط انتقال، رعد و برق و حوادث طبیعی، سرقت کابلهای برق شهری، مصرف برق بیش از حد مصرف کننده و...) خارج از محدوده استاندارد گردد، مسیر ورود برق را قطع مینماید و پس از طی زمانی مشخص در صورت ایجاد شرایط استاندارد، مجدد مسیر ورود جریان را به تجهیزات الکتریکی، وصل مینماید تا از آسیب به دستگاه مورد نظر جلوگیری شود.
کمربند محافظ
ایمنی
لغت نامه دهخدا
محافظ. [م ُ ف ِ] (ع ص) نگهبانی کننده. (آنندراج). نگهبان. (ناظم الاطباء). حافظ. حفیظ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پاسبان و حارس. || دستگیر و حامی. || فرمان گزار. || حاکم. || ناظر. (ناظم الاطباء).
گل گل
گل گل. [گ ُ گ ُ] (اِخ) دهی است از دهستان دودانگه از دهات هزارجریب مازندران. (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 164).
گل گل. [گ ُ گ ُ] (اِخ) دهی است از بخش ارکواز شهرستان ایلام واقع در 21000گزی شمال باختری قلعه، کنار راه مالرو ارکواز به ایلام. هوای آن معتدل و دارای 200 تن سکنه است. آب آن از رودخانه ٔ گل گل و محصول آن غلات دیم و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. ساکنان آن در زمستان به گرمسیر میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
فرهنگ واژههای فارسی سره
نگهبان، پاسدار
مترادف و متضاد زبان فارسی
پاسبان، پاسدار، پشتیبان، حارس، حافظ، حامی، گماشته، مراقب، مستحفظ، مهیمن، نگهبان
عربی به فارسی
محافظه کار , پیرو سنت قدیم
فرهنگ معین
(مُ فِ) [ع.] (اِفا.) نگهبان، حافظ.
فرهنگ عمید
حفظکننده، نگهبان،
فرهنگ فارسی هوشیار
بن پاس پاسبان پاتار نیکاستار گروگاندار کالی پیره دار (گویش افغانی) بنوان پهره دار نگهدار نگهبان پاسبان (اسم) نگاهبانی کننده حفظ کننده نگهبان جمع: محافظین. محافظت. (مصدر) نگاهبانی کردن حفظ کردن، نگاه داشتن.
فرهنگ فارسی آزاد
مُحافِظ، حِفظ کننده، مواظب، مراقبت کننده، مدافع از محارم، طرفدار آداب و رسوم و مقررات قدیمه و مخالف تجدد خواهی (محافظه کار)،
معادل ابجد
1079